BIAK PINK

❤BIAK PINK🖤

بانوی فرانسوی🙂

ثنا نجاتی ثنا نجاتی ثنا نجاتی · 1399/11/10 13:46 ·

 

باﻧﻮی ﻣﺤﺠﺒﻪ ﺍی ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ «ﺳﻮﭘﺮﻣﺎﺭﮐﺖﻫﺎی ﺯﻧﺠﯿﺮﻩﺍی ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ» ﺧﺮﯾﺪ ﻣﯽﮐﺮﺩ؛

ﺧﺮﯾﺪﺵ ﮐﻪ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪ، واسه ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ پول ﺭ ﻓﺖ ﺻﻨﺪﻭﻕ.

صندوقدﺍﺭ ﯾﮏ ﺧﺎﻧﻢ ﺑﯽﺣﺠﺎﺏ ﻭ ﺍﺻﺎﻟﺘﺎً ﺍﻳﺮﺍنی ﺑﻮﺩ. (از اونائیکه فکر میکنن روشنفکرند!)

 

صندوقدار ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﺭﻭی ﺗﻤﺴﺨﺮ ﺑﻬﺶ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﺎﺭﮐﺪ ﺍﺟﻨﺎﺱ ﺭو ﻣﯽﮔﺮﻓﺖ ﺍﺟﻨﺎﺱ رو ﻣﺘﮑﺒﺮﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﮔﻮﺷﻪ ﻣﯿﺰ ﻣﯽﺍﻧﺪﺍﺧﺖ. اﻣﺎ ﺧﺎﻧﻢ ﺑﺎﺣﺠﺎﺏ ﮐﻪ ﺭﻭﺑﻨـــد به ﭼﻬﺮﻩ ﺩﺍﺷﺖ ﺧﻮﻧﺴﺮﺩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﭼﯿﺰی نمیگفت.

ﺻﻨﺪﻭﻗﺪﺍﺭ هم ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ شد و ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﻃﺎﻗﺖ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:

ﻣﺎ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺗﻮی ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﺎ ﻣﺸﮑﻞ ﻭ ﺑﺤﺮﺍﻥ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺍﯾﻦ ﻧﻘﺎﺑﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﻭی ﺻﻮﺭﺗﺖ زدی ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﺸﮑﻼﺗﻪ ﮐﻪ ﻋﺎﻣﻠﺶ ﺗﻮ ﻭ ﺍﻣﺜﺎﻝ ﺗﻮ هستین!! ﻣﺎ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺍﻭﻣﺪﯾﻢ ﺑﺮﺍی ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻭ ﮐﺎﺭ

ﻧﻪ ﺑﺮﺍی ﺑﻪ ﻧﻤﺎﯾﺶ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ﺩﯾﻦ ﻭ ﺗﺎﺭﯾﺦ! Ok؟ ﺍﮔﻪ میخای ﺩﯾﻨﺖ ﺭﻭ ﻧﻤﺎﯾﺶ ﺑﺪی ﯾﺎ ﺭﻭﺑﻨـــد ﺑﻪ صورتت ﺑﺰﻧﯽ ﺑﺮﻭ ﺑﻪ ﮐﺸﻮﺭ ﺧﻮﺩﺕ.

 

ﺧﺎﻧﻢ ﻣﺤﺠﺒﻪ ﺍﺟﻨﺎﺳﯽ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺧﺮﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺗﻮی ﻧﺎﯾﻠﻮﻥ ﮔﺬﺍﺷﺖ، ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺻﻨﺪوقدار کرد..

ﺭﻭﺑﻨـــد ﺭو ﺍﺯ ﭼﻬﺮﻩ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ در پاسخ ﺧﺎﻧﻢ ﺻﻨﺪﻭﻗﺪﺍﺭ ( ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻥ ﭼﻬﺮﻩ ﺍﺭﻭﭘﺎﯾﯽ ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﺍﻭ ﺟﺎ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩ) ﮔﻔﺖ: خانم عزیز، ﻣﻦ ﻓﺮﺍﻧﺴﻮی هستم! ﺍﯾﻦ ﺩﯾﻦ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ. ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻫﻢ ﻭﻃﻨﻢ... تو ﺩینت ﺭو فروختی، من خریدم...!OK؟

😊😊😊😊😊😊

 

درس بگیریم از این داستانا.... 😍🌈

گشت و گذار😊

ثنا نجاتی ثنا نجاتی ثنا نجاتی · 1399/11/10 09:47 ·

گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب....🌷

گفت در دنبال دل ره گم کند مسکین غریب....🌷

 

🙂حافظ شیرازی🙂

از فردا میخوایم از شهرای ایران دیدن کنیم...

شهر اولی که راجبش مطلب یاد میگیریم شیرازه😍

میرم از شیراز شهر همیشه بهار دیدن کنیم🔥😇

فردا منتظر باشید.....😀😎

 

کتاب❤🙂

ثنا نجاتی ثنا نجاتی ثنا نجاتی · 1399/11/10 09:41 ·

کتاب و کتاب خوندن خیلی خوبه😇🌈

امروز  میخوام یه کتاب عالی رو بهتون معرفی کنم که شخصا عاشقشم😁🌷

 

کتاب رامونا.....😍😍

مجموعه ۸ بخشی رامونا راجب دختر بچه آتیش پاره ای هست که دوست داره ببینه زندگی آخرش چی میشه🌼

یه کتاب طنز و جالب برای سنین ۹ _ ۱۵ سال عالیه💗😊

زبان انگلیسی🔥🙂

ثنا نجاتی ثنا نجاتی ثنا نجاتی · 1399/11/10 09:38 ·

جملات زیبای انگلیسی با ترجمه😍

 

🍃🌸♥️یه آدم 𝟏𝟎 برابر جذاب‌تر میشه، 

نه با ظاهرش بلکه با رفتار مهربانانه‌اش، 

با عشق ورزیدنش، با احترام گذاشتنش، راست‌گو بودنش 

و وفاداری‌ ای که از خودش نشون میده♥️🌸🍃

 

🍃🌸♥️𝐀 𝐩𝐞𝐫𝐬𝐨𝐧 𝐛𝐞𝐜𝐨𝐦𝐞𝐬 𝟏𝟎 𝐭𝐢𝐦𝐞𝐬 𝐦𝐨𝐫𝐞 𝐚𝐭𝐭𝐫𝐚𝐜𝐭𝐢𝐯𝐞 𝐧𝐨𝐭 𝐛𝐲 𝐭𝐡𝐞𝐢𝐫 𝐥𝐨𝐨𝐤𝐬 𝐛𝐮𝐭 𝐛𝐲 𝐭𝐡𝐞𝐢𝐫 𝐚𝐜𝐭𝐬 𝐨𝐟 𝐤𝐢𝐧𝐝𝐧𝐞𝐬𝐬, 𝐥𝐨𝐯𝐞, 𝐫𝐞𝐬𝐩𝐞𝐜𝐭, 𝐡𝐨𝐧𝐞𝐬𝐭𝐲, 

𝐚𝐧𝐝 𝐥𝐨𝐲𝐚𝐥𝐭𝐲 𝐭𝐡𝐞𝐲 𝐬𝐡𝐨𝐰♥️🌸🍃

#متوسط

 

𝑳𝒆𝒂𝒓𝒏.....🚗......𝑬𝒏𝒈𝒍𝒊𝒔𝒉 ↯💖⃢🌸⊱

وبـ ꕥ خوشملمونـ👇🏻😍⃟..͜

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.❥⇡↯『http://yddiihjsatsyjklu.blogix.ir/』⇡↯❥

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

🌸🔮🌸🔮🌸🔮

 

🌸💫What's Wrong?

💝🌸واتس رانگ

💝🌸چه مشکلی پیش اومد؟

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

🌸💫What's The Matter?

💝🌸واتس دِ مَدِر

💝🌸چه مشکلی پیش اومد؟

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

🌸💫I Hurt My Hand.

💝🌸آی هِرت مای هَند

💝🌸دستم صدمه دید.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

🌸💫I Cut My Finger.

💝🌸آی کات مای فینگِر

💝🌸انگشتم را بریدم

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

🌸💫I Burnt My leg.

💝🌸آی بِرنت مای لِگ

💝🌸پام سوخت.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

🌸💫I Have a Headache/Toothache.

💝🌸آی هَو اِ هِدعک/توثعک 

💝🌸سردرد/دندان درد دارم.

┅─═ঊঈ🍃🌹🍃ঊঈ═─┅

#نیمه_حرفه_ای

𝑳𝒆𝒂𝒓𝒏.....🚗......𝑬𝒏𝒈𝒍𝒊𝒔𝒉🌸💕😊

😍❥︎ఌ︎

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.❥⇡↯『http://yddiihjsatsyjklu.blogix.ir/』⇡↯❥

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

رمان وداع عاشقی پارت ③

ثنا نجاتی ثنا نجاتی ثنا نجاتی · 1399/11/10 07:42 ·

💍 💍 💍 💍

💍 💍 💍

💍 💍

 

#وداع_عاشقــی

#_رمان

#_قسمت_سوم

پشت سرش به سمت در اتاق حرکت کردم.

مدام جمله آخرش تو گوشم می‌پیچید.

در و باز کرد و اشاره کرد اول من داخل برم.

منم رفتم و رو یکی از صندلی ها نشستم.

اونم به جای اینکه پشت میزش بشینه رو به روی من نشست.

دست به سینه و خیلی با آرامش به صندلی تکیه داد.

با یه لبخندی که گوشه‌ی لبش بود،نگام می‌کرد. منم با تعجب نگاش میکردم.

آران : اگه من بخوام خیلی متشخصانه از شما درخواست ازدواج کنم شما چه جوابی میدین؟ 

از این سؤالش حسابی شوکه شده بودم. میخ نگاش میکردم.

دستشو دو سه بار جلوی صورتم به حرکت درآورد.

آران : چی شد؟ شوکه شدی یا میخوای بگی...

از جام بلند شدم و خیلی جدی نگاش کردم.

_فکر نمی‌کنین من بخوام فکر کنم یا با خونوادم مشورت کنم؟

از این حرفم حسابی خودشم جا خورده بود.

اونم بلند شد و یه قدم نزدیکم شد.

آران : اگر این پیشنهاد و به هر دختر دیگه ای میدادم با کله قبول می‌کرد. به غیر از چهرمو و شرایط مستقل بودنه خودم دختری رو دوست دارم که سنگین باشه. 

بعد دوباره دست به سینه شد و یه چشمک زد. 

برو. برو فکراتو بکن. ببین با شرایط من میتونی کنار بیای یا نه! 

سرمو انداختم پایین و تا در و باز کردم گفتم : تا پس فردا خبرتون میکنم.

آران : باشه. هر جور راحتی.

و دیدم خودشم داره نزدیک من میشه. هر دو از اتاق خارج شدیم...

آران : بی زحمت یکم بخند. الان همه فکر میکنن برگه اخراجتو دستت دادم.

_ندادین؟

آران : دادم؟ میخوام برگه‌ی درج اسمتو از خونوادت بگیرم که تو شناسنامم ثبت بشه. آخه دختر، من دوست دارم.

با هر حرفش بیشتر خجالت میکشیدم.

سرمو خم کردم و دستامو بهم قلاب کردم و رو به روی آران وایستادم.

اونم هنوز دست به سینه منو نگاه می‌کرد.

_خب... خب... شما چرا دنبال یه دختر دیگه نگشتین؟

يه خنده کوتاهی کرد و دستشو به نشانه نمیدونم بالا داد و بعد تو جیبش فرو برد.

بعد شونه به شونه من بی حرکت وایستاد.

اروم خم شد و در گوشم گفت : چون عاشقتم.

کلمه عاشق رو جوری گفت که عرق سردی رو پیشونیم نشست.

بعد با استرس و لرزشی که تو تمام بدنم احساس می‌شد به سمت اتاق رست حرکت کرد.

تا رفتم داخل اتاق بچه ها ریختن رو سرم و یکی یکی سوالاشونو پرسیدن.

اصلا منو به رگبار بسته بودن.

تنها پاسخ برای جواب هاشون یه لبخند کوتاه بود.

اما از اینکه چهره هاشون اینقدر پر از سوال مونده بود هم خندم گرفت هم دلم براشون سوخت. خب حقم داشتن دیگه.

اولین باری بود که اونم دکتر افشار با یه دختر اینقدر صمیمی و راحت بود. اما اونا از نیت دکتر خبری نداشتن و مطمئن بودم که فکرای خوبی نمیکنن... 

يه کت دامن کوتاه فیروزه ای پوشیده بودم و منتظر یه خواستگاری خیلی رسمی بودم. از اونجا که خود آران خیلی جدی بود اما بر خلاف رفتارش با بقیه با من خیلی راحت بود. 

همش استرس داشتم که به آران چی بگم!

اما بالاخره صدای زنگ آیفون افکاراتمو بهم زد. 

از پشت پنجره اتاق به حیاط نگاه انداختم. از شانس گندم تا پرده رو زدم کنار آران منو دید. یه لبخند قشنگی زد که به دلم نشست. 

خدای من، من چم شده بود؟! صدای ضربان قلبم به وضوح قابل فهمیدن بود. 

#ادامه_دارد...🌻❤

حال خوب🌼🌸

ثنا نجاتی ثنا نجاتی ثنا نجاتی · 1399/11/09 07:27 ·

اصلا مهربونی رو باید تو سادگی پیدا کرد.....

اصلا زیبایی رو باید، در چشم های نگران برای #انسان_بودن پیدا کرد....😍😍

اصلا حال خوب یعنی

✅دختر

✅دختر زیبا

✅دختر زیبای ساده پوش

✅دختر زیبای ساده پوش مهربان

 

اصلا حال خوب یعنی:

تو...❤

رمان وداع عاشقی پارت ②

ثنا نجاتی ثنا نجاتی ثنا نجاتی · 1399/11/09 07:11 ·

#وداع_عاشقــی🌈🌸

#_رمان❤🌻

پاشنه کفشمو به زمین کوبیدم و با یه نفس عمیق در دستشویی و باز کردم.

خدا رو شکر غیر از نگار کس دیگه ای تو بخش نبود.

رفتم سمتشو اونم از خنده دلشو گرفته بود.

_هووووی چته؟ مگه خستگی شاخ و دم داره؟

نگار : نه آخه... خیلی با مزه شده بودی. یعنی تو اون ساعت کسی بی خیال تر از تو پیدا نمیشد.

نمیدیدی دکتر افشار چه جوری نگات می‌کرد.

_خ خب چی میگفت؟

نگار : میگفت یعنی اینقدر در طول روز خسته میشین که به همچنین حالی دچار میشین؟ ما هم جز خندیدن کار دیگه ای نمیتونستیم بکنیم.

_واقعا که. به جایی که بیای منو بیدار کنی، وایستادی به من میخندی؟

نگار : خب گریه میکردم؟

با چشم غره ای که رفتم نگار خشکش زد. دوسش داشتم اما از بعضی از کاراش ناراحت میشدم.

رفتم بالا سر بیمارا و یه سر بهشون زدم.

گوشیمو دراورم و با باز شدن صفحه گوشیم با 112 تا تماس از مادرم مواجه شدم.

شمارشو گرفتم و بعد از 3 بوق صداش پخش شد.

_الو سلام مامان. چی شده اینقدر تماس گرفته بودی؟

مامان : سلام عزیزم. دختر خالت امسال کنکور داره. بهم گفته تا ساعت 10 شب این سوالاتو براش حل کنی.

_کدوم سوالا؟

مامان : برات فرستادم. برو ببین جوابشو بفرست.

با این که سرم شلوغ بود اما دلم نمیومد به مامانم نه بگم. یه چشمی گفتم و سوالاتو باز کردم.

30 تا سوال. الانم ساعت 9 شب. منم وقت ندارم.

چی کار کنم! سرم داشت آتیش می‌گرفت.

رفتم پذیرش یه برگه درآوردم و شروع به حل کردن سوالا کردم. یه نیم ساعتی گذشته بود هنوز 11 تا سوال مونده بود که با صدای کسی بالای سرم، خودکار از دستم افتاد.

آران : اشتباه حل کردی.

تو چشماش زل زدم. یعنی از کی بالا سرم بود؟

_چ چی؟

يه تای ابروشو انداخت بالا و با لبخند گفت :هیچی. گفتم راه حلت اشتباهه.

_خ خب میشه کمکم کنین حلشون کنم؟

دیدم خودکار و از تو جیب روپوشش برداشت و گوشیه منو سمت خودش برگردوند و زیر 10 دقیقه تمام سوالاتمو هم چک کرد همه باقی مونده ها رو حل کرد.

خودکار و روی برگه گذاشت و گفت :

سوالات سختی بود. همه رو درست نوشته بودی. باقی مونده ها رم خودم حل کردم.

_دستتون درد نکنه استاد. خیلی لطف کردین.

آران : لطف نبود. کاری نداشت حل کردنش. از چشاتم معلومه که خیلی خسته ای.

_ب بله. خیلی خستم. اگه اجازه بدید من برم یه سر به بیمارا به زنم.

آران : وایستا. به نظرم بیشتر از بیمارا من نیازمند دکترم.

و بعد با دستش به سمت در اتاقش اشاره کرد که برم داخل...

#ادامه_دارد...🌻

شب بخیر🙂

ثنا نجاتی ثنا نجاتی ثنا نجاتی · 1399/11/08 18:58 ·

و خدایی که در این نزدیکیست...

لای این شب بو ها.....

زیر آن کاج بلند.....

روی آگاهی آب....

روی قانون گیاه.....

 

🌹سهراب سپهری🌹

شبتون آرومـــــــــــــــــــــــــ🌙⏰💤

#داستانک

ثنا نجاتی ثنا نجاتی ثنا نجاتی · 1399/11/08 18:54 ·

روزی مردی با مشاهده آگهی شرکت مایکروسافت برای استخدام یک سرایدار به آنجا رفت. در راه به امید یافتن یک شغل خوب کمی خرید کرد.

 

در اتاق مدیر همه چیز داشت به خوبی پیش میرفت تا اینکه مدیر گفت: اکنون ایمیلتان را بدهید تا ضوابط کاریتان را برایتان ارسال کنم. مرد گفت: من ایمیل ندارم.

 

مدیر گفت: شما میخواهید در شرکت مایکروسافت کار کنید ولی ایمیل ندارید. متاسفم من برای شما کاری ندارم.

 

مرد ناراحت از شرکت بیرون آمد و چیزهایی که خریده بود را در همان حوالی به عابران فروخت و سودی هم عایدش شد. از فردای آن روز مرد از حوالی خانه خود خرید میکرد و در بالای شهر میفروخت و با سود حاصل خریدهای بعدی اش را بیشتر کرد. تا جایی که کارش گرفت. مغازه زد و کم کم وارد تجارت های بزرگ و صادرات شد.

 

یک روز که با مدیر یک شرکت بزرگ در حال بستن قرداد به صورت تلفنی بود، مدیر آن شرکت گفت: ایمیلتان را بدهید تا مدارک را برایتان ارسال کنم.

 

مرد گفت: ایمیل ندارم

 

مدیر آن شرکت گفت: شما با این همه توان تجاری اگر ایمیل داشتین دیگه چی میشدین

 

مرد گفت: احتمالآ سرایدار شرکت مایکروسافت بودم!

 

خیلی عجیبه.....

مگه نه؟🌻♥

چادر صلاح یک زن است🌹🌹

ثنا نجاتی ثنا نجاتی ثنا نجاتی · 1399/11/08 09:25 ·

*📛*خواب شیطانی اجانب برای زنان چادر به سر ایرانی!*

 

✡مارتین ایندیک

 

🌀مارتین ایندیک، از عناصر اصلی محقق آمریکایی درباره اسلام و خاورمیانه در اظهاراتی آورده: دیگر وقت آن نیست که دانشجویان را به خیابان ها بکشانیم؛ بلکه باید چادر را از سر زنان برداشت و از این طریق می توان نظام اسلامی ایران را سرنگون کرد.

 

 

✡میشل هوئلیک

 

🌀میشل نویسنده اسلام ستیز فرانسوی می گوید: جنگ بر ضد اسلام گرایی؛ با کشتن مسلمانان فایده ای ندارد؛ فقط با فاسد کردن آن ها می‌توان به پیروزی دست یافت. پس باید به جای بمب بر سر مسلمانان دامن ها ی کوتاه فرو بریزیم.

 

 

✡جیمز لادن

 

🌀خبرنگار رادیو ملی آمریکایی طی گزارشی با خوشحالی اعلام کرد: مردم ایران برای آزادی بیشتر فشار آورده اند. اکنون انواعی از موسیقی که قبلاً با مخالفت شدید رو به رو بود؛ عمومیت یافته؛ و زن ها حجاب را تعدیل می کنند و کت های آنان کوتاه و کوتاه تر می شود.

 

✡دیوید کیو

 

🌀دیوید کیو مامور سابق سیا: مهم ترین حرکت در جهت براندازی جمهوری اسلامی، تغییر فرهنگ جامعه فعلی ایران است و ما مصمم به آن هستیم.

 

 

✡کنت دمارانش

 

🌀کنت دمارانش رئیس سابق جاسوسی فرانسه در اظهاراتی به ریگان رئیس جمهور سابق آمریکا گفت: شما نمی توانید با یک عقیده به وسیله تانک و هواپیما مبارزه کنید. شما باید با هر عقیده ای به وسیله عقیده بجنگید. این بار دشمن ما مذهب است.

 

 

✡بنیامین نتانیاهو

 

🌀به کمیته اصلاح دولتی آمریکا گفت: آمریکا می تواند با پخش سریال هایی که افراد زیبارویِ جوان را در وضعیت های متنوعی از برهنگی نشان می دهند و زندگی های فریبنده و مادی گرایانه دارند و رابطه های بی قید جنسی برقرار می کنند یک انقلاب را علیه حکومت ایران به راه اندازد. این[سریال ها] واقعا براندازانه هستند. جوانان ایرانی دلشان از لباس های دلپسندی که دراین سریال ها می بینند خواهد خواست. آن ها استخرها و زندگی های پرزرق و برق راخواهند خواست.

 

 

✡مستر همفر

 

🌀جاسوس معروف انگلیسی: زنان مسلمان دارای حجاب محکم هستند و نفوذ فساد در میانشان ممکن نیست. به هر وسیله ای شده باید آن ها را از حجاب اسلام خارج کرد. آنگاه مردان و جوانان فریفته می شوند و فساد در کانون خانواده ها رخنه می کند.

 

 

✡مقامات آمریکا

 

🌀یکی از جاسوسان کاخ سفید در گزارش خود آورده است: ما موفق شدیم چادر مشکی زن ایرانی را به چادر توری و گل دار تبدیل کنیم چادر را هم به مانتو و مانتوهای بلند را به مانتوهای رنگین تنگ و خیلی کوتاه. اکنون از حجاب برخی زنان مسلمان فقط یک روسری مانده است.

 

🌀یکی از مقامات بلند پایه آمریکا در ارتباط با پوشش در ایران گفت: هر زن چادری در کوی و برزن ایران؛ به منزله پرچم جمهوری اسلامی ایران است؛ لذا ما برای براندازی این نظام؛ باید حجاب را سست نماییم.

حجاب پرچم مبارزه با تهاجم فرهنگی است.

 

#چادر_جلوه گر شکوه زن مسلمان!

 

 

📡برای رضای الهی☝️آنرا نشر دهید.

😊

#داستانک

ثنا نجاتی ثنا نجاتی ثنا نجاتی · 1399/11/08 07:43 ·

 بسم الله را گفته و نگفته شروع کردم به خوردن.

 حاجی داشت حرف زد و سبزی پلو را با تن ماهی قاطی می کرد.

 قاشق اول را نخورده بود روبه عبادیان کرد و پرسید: عبادی بچه ها شام چی داشتند؟

_  همین رو.

+ واقعا؟ جون حاجی؟

 عبادی نگاهش را دزدید و گفت: تن رو فردا ظهر میدیم...

 حاجی قاشق را برگردان غذا توی گلویم گیر کرده.

_ حاجی جون به خدا فردا ظهر بهشون می دیدیم.

حاجی همینطور که کنار می کشید گفت:  به خدا منم فردا ظهر میخورم.

 


🌹شهید محمد ابراهیم همت🌻❤