حجاب🌻♥
❗️ما گمان میکنیم حجاب
برای این است که شناخته نشویم😐
👌اما قرآن میگوید
حجاب را رعایت کنید
تا شناخته بشوید ...
به چه چیزی؟
• به تقوا وعفت
❗️ما گمان میکنیم حجاب
برای این است که شناخته نشویم😐
👌اما قرآن میگوید
حجاب را رعایت کنید
تا شناخته بشوید ...
به چه چیزی؟
• به تقوا وعفت
راستش من خودم متولد 88 ام😊💯
و حیون سالی که بدنیا اومدم گاوه😇🌻♥
واقعا امیدوارم سال خوبی بشه🌻🧸
همچنین امیدوارم بعد از امتحانا کرونا بره که حضوری نریم مدرسه😂
شوخی کردم واقعا دلم برای مدرسه تنگ شده😕🌻♥
لحظه تحویل سال 1400
ساعت 13 و 7 دقیقه و 27 ثانیه❣️🦋
روز شنبه 30 اسفند 1399 هجری شمسی❣️🦋
گاو حیوان سال 1400 است و گاو سمبل قدرت و باروری ❣️🦋
و حاصلخیزی است🐮😊
بنظرتون سال خوبی میشه؟🌸
😊❤
پاریس (به فرانسوی: Paris)، پایتخت کشور فرانسه، مرکز و یکی از شهرستانهای ناحیه ایل-دو-فرانس است. پاریس یکی از شهرهای پیشروی جهان در زمینههای اقتصاد، فرهنگ، هنر، سیاست، تحصیل، تفریحات، مد و علم است و بزرگترین شهر اقتصادی اروپا و پنجمین شهر اقتصادی جهان از نظر سطح تولید ناخالص داخلی است. این شهر به تنهایی نزدیک به ۵۳۳ میلیارد یورو یعنی نزدیک به ۲۵٪ تولید ناخالص داخلی فرانسه را در دست دارد.[۴] پاریسیها با دارا بودن ۴۲٬۷۰۰ دلار تولید ناخالص سرانه رتبه اول را از این نظر در قاره اروپا را دارا هستند.[۵] دفتر مرکزی ۳۶ شرکت از ۵۰۰ شرکت برتر جهان در پاریس قرار دارد که پس از توکیو از این نظر رتبه دوم جهان را در اختیار دارد.[۶] منطقه «لا دفانس» در شهر پاریس به عنوان مهمترین مرکز اقتصادی اروپا شناخته میشود.[۷][۸][۹][۱۰][۱۱][۱۲] این شهر میزبان شماری از برجستهترین سازمانهای بینالمللی همچون یونسکو، سازمان همکاری اقتصادی و توسعه و اتاق بازرگانی بینالمللی است.[۱۳][۱۴]🦋💯
پاریس💘
کمون و دپارتمان
Seine and Eiffel Tower from Tour Saint Jacques 2013-08.JPG
Arc Triomphe (square).jpg Notre Dame dalla Senna.jpg
Louvre Museum Wikimedia Commons.jpg
در جهت عقربههای ساعت از بالا:نمایی از شهر پاریس از رود سن بههمراه برج ایفل، کلیسای نوتردام پاریس، هرم موزه لوور، و طاق پیروزی
پرچم پاریس
پرچم نشان رسمی پاریس
نشان رسمی
شعار: گرفتار امواج میشود ولی غرق نه
پاریس در فرانسه قرار گرفتهاستپاریسپاریس
Location within Île-de-France region
خطای لوآ در پودمان:Location_map در خط 403: The value "خطای لوآ: bad argument #1 to 'len' (string expected, got nil)." provided for longitude is not valid.
مختصات: ۴۸°۵۱′۲۴″شمالی ۲°۲۱′۰۳″شرقی
کشور
فرانسه
ناحیه
ایل-دو-فرانس
دپارتمان
پاریس
تقسیمات کشوری
۲۰ منطقه
حکومت
• شهردار(۲۰۱۴–تاکنون)
آن ایدالگو (حزب سوسیالیست)
مساحت۱ (2010)[۱]
• پاریس
۱۰۵٫۴ کیلومتر مربع (۴۱ مایل مربع)
• منطقه شهری
۲۸۴۵ کیلومتر مربع (۱۱۰۰ مایل مربع)
• منطقه کلانشهری
۱۷۱۷۴٫۴ کیلومتر مربع (۶۶۰۰ مایل مربع)
جمعیت (ژانویه ۲۰۱۳'"`UNIQ--ref-۰۰۰۰۰۰۰۴-QINU`
۱ دادههای فرانسه رودخانه و دریاچه و یخچالها را در نظر نگرفتهاست > ۱ km² (۰٫۳۸۶ مایل مربع یا ۲۴۷ هکتار) ۲
جمعیت شهر پاریس حدود ۲٬۱۶۴٬۹۹۴ نفر است.[۱۵] جمعیت منطقه شهری پاریس بالغ بر ۹٫۹۳ میلیون نفر[۱۶] بوده و جمعیت این شهر همراه حومه آن به حدود ۱۲ میلیون نفر میرسد[۱۷] و یکی از پرجمعیتترین شهرهای اروپا بهشمار میرود.[۱۸]
پاریس از شناختهشدهترین مقصدهای گردشگران جهان است.[۱۹][۲۰][۲۱][۲۲] سالانه حدود ۴۵ میلیون نفر توریست از پاریس دیدن میکنند.[۲۳] تعداد زیادی از آثار دیدنی، موسسات و پارکهای مشهور جهان در این شهر قرار دارند. پاریس همچنین با دارا بودن ۴۷۸٬۰۰۰ درخت سرسبزترین پایتخت اروپا شناخته شدهاست.[۲۴] رود سن از میان این شهر میگذرد.
آقا من از حافظ سوال دارممم😊
تو شعراش گفته
اگر آن ترک شیرازی....
ببینم شیراز مگه ترک داره؟😂😂😂😂😂😂
جواب بده حافظ....
دیروز گوشیمو جاگذاشتم تو شرکت، امروز آمدم چک کردم می بینم همکارم اس داده" موبایلوتون جاگذاشتین"
ما با اینجور همکارهایی همکاریم
😂😂😂😂😂😂
ﯾﻪ ﻣﻌﻠﻢ ﺩﯾﻨﯽ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ.. ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺍﻭﻣﺪ ﺳﺮ ﮐﻼﺱ ﮔﻔﺖ ﺧﺪﺍ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﻭ ﺑﯽ ﻋﻠﺖ ﺧﻠﻖ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ ﺑﻌﺪﺵ ﯾﻪ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﻧﯿﺴﺘﻢ :l
😂😂😂😂😂😂
تا حالا دقت کردین 10 درصد آخر باتری گوشی چقدر با برکته ؟؟؟
اندازه 50 درصد طول میکشه :)))
😂😂😂😂😂😂
تا حالا دقت کردید زمان امتحان دادن چقدر نقاشی آدم خوب میشه میتونی در حد داوینچی نقاشی بکشی
😂😂😂😂😂😂
تا حالا دقت کردین عمو نوروز ما گدایی میکنه
بابانوئل خارجیا کادو میده
واقعاً!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!؟
😂😂😂😂😂😂
#وداع_عاشقــی
#_رمان
#_قسمت_دوازدهم
رفتیم داخل جواهر فروشی. از بس حلقه هاش قشنگ بود که مونده بودم کدومو انتخاب کنم.
يه 30 دقیقه ای سرپا وایستاده بودم و حلقه ها رو تو دستم امتحان میکردم.
از چهرهی آران معلوم میشد هم خستست هم یه موضوعی ذهنشو درگیر کرده.
با این که تو خریدن حلقه هم شوخی میکرد هم به زور لبخند میزد اما از چهرش میشد فهمید خستست.
دو تا حلقه خریدیم و سمت ماشین حرکت کردیم.
تو ماشین عین دیوونه ها فقط به حلقه ها نگاه میکردم.
آران : بسه از بس حلقه ها نگات کردن که خجالت کشیدن.
لبخندش با ناراحتی همراه بود.
جعبه حلقه ها رو بستم و تا خواستم به بیرون نگاه کنم آران دستشو جلوی من آورد.
آران : حلقه رو تو دستم بکن.
متعجب نگاش کردم.
آران : منتظر چی هستی؟ دلم میخواد همین الان حلقه رو تو دستم بکنی.
منم با شوق حلقه رو از جعبه بیرون آوردم و تو انگشتش فرو کردم.
حلقه رو سمت لبش برو و بوسید.
منم با لبخند نگاش میکردم.
آران : نمیخوان بریم کافه یا کفی شاپ یا رستوران. میخوام ببرمت یه جای خلوت. میخوام باهات حرف بزنم.
نگران چشم دوختم تو صورتش.
آرنج یکی از دستاشو به لبه پنجره ماشین تکیه داده بود و یکی رو روی پیشونیش گذاشته بود.
بعد از 20 دقیقه باورم نمیشد منو آورده بود پارک. عین بچه ها از ماشین پیاده شدیم. یکی از صندلی ها رو برای نشستم انتخاب کردیم.
اول خونسرد به صندلی تکیه داده بود. منم فقط منتظر بودم ببینم چی میخواست بگه.
تا خواستم حرف بزنم اونم خواست یه چیزه بگه که...
آران : بگو عزیزم.
_نچ. اول خودت بگو چی میخوای بگی. از صبحه دارم سکته میکنم.
برگشت و تو چشام خیره موند. سکته؟ مطمئنی؟ به نظرت حال منم به همون اندازه ای که تو بدی بد هست؟
من دو هفته است حالی مثل حال تو رو دارم.
تو دختر خاله منو نمیشناسی. ما رو یه جورایی نشون کرده بودن برای هم. اما من هیچ علاقه ای بهش نداشتم. ولی الان یه ماهی از قضیه خواستگاریه من و تو میگذره. اینم خوب میدونیم که هر دومون سرمون خیلی شلوغه. هفته بعد قرار بود نامزدیمون باشه که...
این دفعه تو چشاش با دقت زل زدم. لایه ای از اشک باعث شد گریه هام روانه صورتم بشن.
دستاشو آورد جلوی صورتم تا اشکامو پاک کنه اما چند ثانیه ای فقط نگام کرد. بعد دستشو مشت کرد و به لبهی صندلی کوبید.
چشماشو بهم فشار میداد. یهو از صندلی بلند شد. چند قدم جلو رفت. اما دوباره برگشت. این بار روی صندلی نشست. نیم خیز جلوی پام نشست.
دستشو روی پاهام گذاشت.
آران : سارگل. مطمئن باش برای رسیدن به تو هر کاری میکنم.
تو به هیچی فکر نکن. از همین الان بدون که تو مال خودمی.
فقط... مال... خودم...
با این حرفش سعی میکرد آرومم بکنه.
اما خب.. چه جوری نظر مادر آران نسبت به من عوض شد!؟
دلم میخواست دخترخاله آران و ببینم.
اشکام رو صورتم خشک شده بود.
آران : میرم از آبمیوه فروشی دو تا آبمیوه بگیرم. الان میام.
وقتی ازم دور میشد دلم براش تنگ میشد. انگار اومدنش آرامش داشت.
داشتم به اطرافم نگاه میکردم که یه پسر چاق جوون کنارم نشست. سعی میکرد خودشو بهم نزدیک کنه. اما چیزی نمونده بود که بهم بچسبه از روی نیمکت بلند شدم.
_چی کار میکنی عوضی؟
_عزیزم. بشین. فقط میخواستم بغلت کنم.
يه بی شعور نسارش کردم و داشتم دور میشدم که کیفمو گرفت.
_ولم کن اشغال. وگرنه جیغ میزنم.
_تو داد و فریاد بزن. مگه من میزارم دختر به این خوشگلی از دست من فرار کنه.
هر چی تقلا میکردم بی فایده بود.
دیدم آران داره برمیگرده. بیشتر فریاد زدم.
_(پسر):آران کدوم عوضی ایه؟
_حرف دهنتو بفهم روانی.
آبمیوه ها رو رها کرد و به حالت دو سمت من دویید.
پسره تا آران و دید منو هل داد و با کمر افتادم زمین. از درد زیاد به خودم میپیچیدم که دیدم آران داره با مشت هایی که هواله صورت اون مردک میکنه خون بالا میاره.
آران : یه بار دیگه ببینم از این غلطا میکنی تضمین نمیکنم صورتت یه جای سالم توش بمونه.
آران با نگرانی نزدیکم اومد.
آران : سارگل؟ خوبی؟ مردک علاف. چی کارت داشت؟
با من من کنان گفتم : آ آران... به خدا من کاری باهاش نداشتم.
تا خواستم ادامه جملمو بگم دستشو رو لبم گذاشت.
آران : سسسسس. میتونی بلند شی؟
_آره. چیزی نیست.
دست آران و گرفتم.
من از اونام كه اگه دوستت داشته باشم دنيا مالِ تو ميشه
#ادامه_دارد...🌻
منتظر قسمت های هیجان انگیز بعدی باشید❤😊
من نمیخواهم فقط زنده بمانم...
من میخواهم زندگی بکنم❣️
سلام صبحتون بخیر...🌈براتون بهترین ها رو آرزو میکنم🦋😊
ایرانسل در اینده ی نزدیک :مشترک گرامی اومدم سر کو چتون در خونتون خونه نبودی راستشو بگو با همراه اول کجا رفته بودی؟
😂😂😂😂😂😂
گربه دستش به گوشت نمیرسه بش میگه آبجی...
😂😂😂😂😂😂
حل این تمرین به عهدی دانش آموز است.
پ نه پ می خواست حل این تمرین بر عهده مادر بزرگم باشه؟
😂😂😂😂😂😂
تو خونه ایم صدای میووووووووووووووووو میاد. خواهرم میگه:صدای گربه است؟ میگم:پـ نـ پـ بروسلیه اومده انتقام بگیره!!!!!!!!!1
😂😂😂😂😂😂
تو کلاس نشسته بودیم معلم داشت خوفناک درس میداد. گفتم اغا میشه برم. wc.. شنقل گف واجبه؟گفتم:پ ن پ مستحبه
😂😂😂😂😂😂
این شوخی ها قصد بی احترامی ندارند
فقط برای شادی هستند😊🌻♥
شخصا عاششششق شعر زیرم😊👇🏻
تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد❣️
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی❣️
#وداع_عاشقــی
#_رمان
#_قسمت_یازده
حوصلم به شدت سر رفته بود. ولی بهتر میدیدم که بشینم تا جلسه شروع بشه.
با دستی که روی شونه هام قرار قرار گرفت، سرمو بالا گرفتم.
نگار بود.
نگار : این چه وضعیه برای خودت درست کردی سارگل؟ قیافتو نگاه کن!
همه دارن خوش گذرونی میکنن تو نشستی زانوی غم بغل گرفتی؟
_ولم کن نگار اصلا حوصله ندارم.
نگار : اوه اوه. دکتر افشار داره میاد سمتت. من میرم. وا کن اون اخما رو.
چهرمو از روش برگردوندم.
آران (دکتر افشار) : خانوم وهابی؟ چرا تنها نشستین؟
_راحتم دکتر. فقط عجله دارم. متاسفانه فک کنم بعد از مهمونی جلسه رو شروع کنید
آران : چرا؟ واقعا چه مشکلی دارین؟ همه شادن. اما شما....
بعد دست به سینه نشست کنارم و یه کم برام صحبت کرد.
میون حرفاش فهمیدم که حلقهی تو دستشو میزنه و مجرده و چون با خیلی از خانومها سر و کار داره واسه اینکه کسی پا پیچش نشه حلقه دستش میکنه.
از اینکه اینقدر راحت حرف میزد خوشم میومد.
بعد با حالت شیطنتی گفت :
خب فک کنم تنها کسی هستی که اینقدر از زنگی شخصیم برات گفتم. این حرفا رو تو قلبت نگه دار. برای کسی هیچ وقت نگو. حالا هم پاشو نبینم نشستی.
میخوام سر حال ببینمت.
با این که یه کم راحت تر میتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم اما بازم حال مهمونی رو نداشتم.
به اجبار لبخند زورکی زدم و تو خونه چرخیدم. خونه واقعا بزرگ و شیک بود. ولی چه جوری تنها زندگی میکرد تو این خونه؟!؟
داشتم همین جوری قدم میزدم و وسایل خونه رو دید میزدم که با صدای آشنایی برگشتم عقب.
بازم نگار بود. اما این بار با یه پسر قد بلند و زیبا.
با یه لبخند کمرنگ به نگار اشاره کردم که این پسره کیه؟
اونم دستشو آورد بالا و حلقه تو دستشو بهم نشون داد.
محکم افتادم تو بغلش.
همین طور که بغلش کرده بودم آروم در گوشش گفتم : شیطون کی عقد کردی؟ حالا ما نامحرم شدیم دیگه! شیرینیش کو پس؟
نگار : اوووووووه. چقدر سوال. اولا فقط محرمیم.
شیرینی نامزدی خودتم دعوتی. نمیخواستم این موضوع و بگم اما چون تو صمیمی ترین دوستم بودی گفتم.
_ماشالله خوشتیپم هستا!
بعد محکم تو بازوم زد و هر دو زدیم زیر خنده. یه چند دقیقه با نگار و نامزدش شاهین گپ میزدیم که دوباره آران نزدیک شد.
خیلی خاص راه میرفت. همیشه جدی و خوش چهره بود. مخصوصا امشب.
آران : خب خب جمعتون جمعه. فقط منو کم داشتین که منم اومدم.
واقعا هر کسی با دکتر افشار بود باعث خوشحالی و افتخارش بود. هر وقت آران نزدیک ما میشد کلی چشم ما رو نگاه میکردن.
انگار ما گفتیم دکتر بیاد پیش ما! تا حالا با هیچ کس اینقدر راحت نبود.
آران : جلسه دا ه شروع میشه. برید تو حیاط. صندلی ها چیده شده و امادن.
_باشه. چشم.
و بعد با لبخند از ما فاصله گرفت...
#ادامه_دارد...🌻
شاعرا سلام 🌷🙂
منم به جمعتون اضافه شدمممم❣️🦋
یه شعر گفتم فقط بخونیدش🌹🌼
تقدیم میکنم به معلم کلاس پنجمم خانم طهماسبی، هر چند الان کلاس شیشمم...🌻♥
Learning rate in different modes🙆🏻♀✨
10% when we read🦋
20% when we hear🍀
30% when we see🌹
50% when we see and hear💐
70% when we argue🌸
80% when we experience🌴
95% when we teach others🌼
ميزان يادگيرى در حالت هاى متفاوت🙆🏻♀✨
10% وقتى مي خوانيم🦋
20% وقتى مي شنويم🍀
30% وقتى مي بينيم🌹
50% وقتى مي بينيم و مي شنويم💐
70% وقتى بحث مي كنيم🌸
80% وقتى تجربه مي كنيم🌴
95% وقتى به ديگران ياد مي دهيم🌼
من اگه تونسته باشم سخت ترین سوال ریاضی روهم حل کنم اینو نتونستم حل کنم لطفا کمکم کنید هر کی پاسخ قانع کننده ای بده بهش یه کد قشنگ برای وبش میدم😍🌸
خب بگید ببینم چرا تو وب هاتون وقتی هیجان زده میشید مینویسید عرررر😐🍂
اصلا عررر چه معنایی میده خب یه کلمه دیگه مثل آخجون و هورا بنویسید عرررر....😂❤🌻
بابا خواهش میکنم اینقدر زبان فارسی رو با زبان......قاطی نکنید😂
گفتم یکم بخندید اما واقعا داخل گفت و گوی شخصی بهم پیام بدین اگه جواب قانع کننده ای بود کد بدم بهتون😀💘
#یامهدے
مهدیا منتظرانت همہ در تاب و تبند
همہ ے اهل جهان جملہ گرفتار شبند
چو بیایے غم و ظلمت برود از عالم
شاد گردد دل آنان ڪہ گرفتار غمند..
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ🌻💘
خب خیلی وقته کتاب بهتون معرفی نکردما😕🌷
اما الان با یه کتاب عالی اومدمممم🧸❣️
و اون کتابی نیست جزززز😀💘
کتاب ماتیلدا🌻❤
اثر رولد دال و ترجمه شهلا طهماسبی🌸
راجب دختر بچه عجیب الخالقه ای هست که با سن کم کارای بزرگی رو انجام میده و وقتی به مدرسه میره.....
برای دونستن ادامه کتاب پیشنهاد میکنم یا اونو بخرید یا از کتاب خونه ها قرض بگیرید یا هم فایل پی دی افش رو دانلود کنید😍😍😍
یه دختر...
میتونه به قدری جذاب بشه که دل همه رو بزنه...❣️
خدا خودشم اینو میدونه...🧸
خدا هر دختری رو یه جور آفرید اما اون (دختر) بزرگ ترین شاهکارش بوده و هست و خواهد بود😍🌸
خدایا! چقدر با سلیقه ای😁🍎
••••✾•🌿🌺🌿•✾••••
#آیه_گرافی
🔰 ولَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَدًا.
🌴هرگز جز درگاه او پناهی نخواهی یافت.
📚کهف ۲۷
••••✾•🌿🌺🌿•✾••••
💠
هر روز میتونید کاری بکنید که بدون هزینه لب های زیبا تری داشته باشید! 😍
تنها وسایلی که نیاز دارید ① قاشق شکر + وازلین هست🦋🕸
این ها رو باهم مخلوط کنید بعد بزنید به لبتون واقعا بعد از چند روز خیلی عالی خودشو نشون میده😍🌻❤
يارو اومده مي بينه همکارم توي اتاق نيست باز مي پرسه خانم فلاني نيست؟ پـــ نه پـــ هستن. افتادن پشت اون کمد. با خط کش بزن در بياد
😂😂😂😂😂😂😂😂😂
هدفون رو گوشم بود داداشم میگه آهنگ گوش میدی؟ پـَـــ نــه پـَـــ دارم سعی می کنم با برج مراقبت ارتباط برقرار کنم
😂😂😂😂😂😂😂😂😂
نصف شبی اینترنتم قطع شد، زنگ زدم پشتیبانی، میگم سلام، پشتیبانی؟ په نه په پشتیبانی نیروهای مسلحه، آدرس بده برات نیروی کمکی بفرستم
😂😂😂😂😂😂😂😂😂
استاد بهم داده ۴! رفتم پیشش میگم استاد میشه چند لحظه وقتتون بگیرم؟
میگه نمره میخوای؟؟؟ گفتم پ ن پ واسه امر خیر مزاحم شدم، مارو به غلامی بپذیر!
😂😂😂😂😂😂😂😂
رفتیم عسل فروشی عسل بخریم. بعد از مدتی نوبتمون شد یارو میگه :عسل می خواین؟
می گم :پ نه پ زنبوریم اومدیم استخدام بشیم.
😂😂😂😂😂😂😂😂